اهرام، در تمامت فرعون قد کشید
از بهت خاک، قدمت فرعون قد کشید
پر شد دوباره گوش به گوشِ زمین، سکوت
خون شد دوید در رگ هر ذره این سکوت
سگها به زخمهای زمین حملهور شدند
سگهای حملهور شده، هِی بیشتر شدند
در پایکوب فاجعه گُلها لگد شدند
گلدستههای مسجدالاقصی لگد شدند
***
در گوشه گوشههای زمین، رقص کرکس است
این شهر زیر فاجعه، بیت المقدس است
زیتونهای یائسه را باد چیده است
طوفان به عمق باغچهها هم رسیده است
باروت، سایه بر سر آیینهها کشید
دستی به زخم خوردگی سینهها کشید
***
آواز عاشقانهی باران شکسته شد
خواب بهار، در سر گلدان شکسته شد
خواب بهار، خواب خوش یک زمین بهار
در زیر پایکوب زمستان شکسته شد
باران اتفاق، زمین را نشانه رفت
شهری در آستانهی طوفان شکسته شد
بر گردهی خمیده شب، چنگ زد کسی
یک سایه در کنار خیابان شکسته شد
رقص گلوله، پلک زمین را ز هم گشود
شب، زیر قارقار کلاغان شکسته شد
باروت و دود، در ریههای زمین دوید
تاریخ مات و گنگ و پریشان شکست
***
از آستین شهر، ابابیل پر گرفت
یک لحظه خواب در سر شیطان شکسته شد
باور، در استین زمین نطفه بست و بعد
فریاد زد که غربت ایمان شکسته شد
شلاق و تیر و ترکش و باروت اثر نکرد
قانون تازیانه چه آسان شکسته شد؟
***
با خون و زخم، «قبهی موسی» هنوز هست
در چنگ باد «مسجدالاقصی» هنوز هست
رقص کبوتران هر از گاه، دیدنی است
در چنگ باد «قبه الارواح» دیدنی است
***
بوی زلال حادثه از دور میرسد
فردا میان هالهای از نور میرسد
فردا در آستانه در، نطفه بسته است
فردا در انتهای همین شب، نشسته است
این شب، در انتظار نفسهای آخر است
فردای بهتری که زمین مال غنچههاست
فردای دستهای تو، آمال غنچههاست
فردا حقیقتیست در آغوش چنگ تو
فردا، جوانه میزند از پای سنگ تو
ارابههای خسته، زمینگیر میشوند
وقتی که دستهای تو تکثیر میشوند
فردا، پر است از گل زیتون دستهات
فردا، نشسته در رگ و در خون دستهات
باروت، زیر سنگ تو آوار میشود
بیروت، پا گرفته و بیدار میشود
این شب، در انتظار نفسهای آخر است
فردای کوچههای تو، فردای بهتر است
علی سعادت شایسته، کوهها سنگ میزایند
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2